مدح امام محمد باقر علیهالسلام
اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم آئـیـنه دار طـلـعـت خـورشـید پـنجـمم چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش از مـوج مـوج جـذبـۀ تو در تلاطـمم آن شمع کـوچـکـم که بـیـفـروزیم اگـر فخر است با چراغ قـبولت به انجـمم از آفــتــاب بــیــشـتــرم بــا ولای تــو آئـیـنه ام، فــروغ تـو را در تـجـسّـمـم حـیـران آن اسارت وآن غـارتم هنـوز بـاریـک بـیـن فــاجـعـۀ آن تـهـاجـمم آری سـلام بـر تـو امـامـا! که می پـرد از لب به یـاد آن چه کـشـیدی تبـسّمم طـفـل چهـارساله و طـوفـان کـربــلا؟ حـیــران ایـن تـداعـی ام و آن تـألـمـم از آن ستم که سوخت در آن، خاندان تو هم بر تو عرضه میکنم اینک تظلمم گـنج مـراد خویش نجـستم ز هـیچ کس الا تـویی که مـدح تـو را در تکـلـمـم هرچـند لب به خـنده گـشـایم بـرابـرت ز اندوه تو نشسته به خون است مردمم ای عـلم را شکافـته و رفته تا به عمق حـیـران آنچه یـافـتــی از این تعـلـمم آن شاعـرم که از سر ایـثــار عـاشـقـم بردوستیت وخصم تو را درتخاصمم |